بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 324
چند کتاب راجع به اخلاق پیامبر(ص)(معتبر) می خواستم البته اگر چند ویژگی خوب که به کار ما نیز بیاید را همراه کتابها بنویسید، خیلی ممنون می شوم؟
اخلاق پیامبر(ص) در حقیقت همان اتصاف به مکارم اخلاقی است. اگر انسان رزایل اخلاقی را از خویش دور کند و به فضایل اخلاقی متصف شود، به اخلاق پیامبر(ص) و اخلاق یک مسلمان واقعی نزدیک شده است. مباحث مربوط به اخلاق بسیار گسترده است، بنابراین لازم است در این زمینه شخصا مطالعه کنید.
برای مطالعه اولا به کتابهایی که در خصوص صفات اخلاقی و سیره رسول خدا صل الله علیه و آله نگاشته شده مراجعه فرموده و اخلاق و سیره ایشان را الگوی خود قرار دهید. در این رابطه می توانید به کتابهای زیر مراجعه نمائید .
1- ترجمه سنن النبی - علامه طباطبایی
2- سیره رسول خدا – رسول جعفریان – انتشارات دلیل ما
3- سیری در سیره نبوی – شهید مطهری
4- سیمای آفتاب – ابوالفضل موسوی گرمارودی – انتشارات دلیل ما
5- یکصدو بیست درس زندگی از سیره حضرت محمد (ص) - حمید رضا کفاش
گوشه هایی از اخلاق خاتم الانبیا حضرت محمد(ص):
در ادامه جهت آگاهی شما ما تنها به گوشه ای از اخلاق و رفتار کریمانه پیامبر خاتم(ص) اشاره می کنیم زیرا ذکر تمام ویژگیهای آن بزرگوار از عهده بشر عادی بر نمی آید، لذا توجه شما را به این مطالب جلب می کنیم:
وقتى از همسر پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره اخلاق او پرسیدند، گفت:
«کان خلقه القرآن»1 ؛ «اخلاقش قرآن بود».
او قرآن مجسّم بود و اخلاق نیک او را قرآن مىستاید و مىفرماید: «إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ »2.
ماه فروماند از جمال محمد(ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد(ص)
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد(صلى الله علیه وآله)
سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد3
به چند زاویه از ویژگىهاى رفتارى پیامبر خدا اشاره مىکنیم:
الف) عبادت
نشست و برخاستش، همراه با ذکر خدا بود. با آن که «معصوم» بود، ولى آن قدر از خشیت خدا مىگریست که سجدهگاهش خیس مىشد. «بنده خدا» بود و هنگام نیایش، همچون مسکینان نیازمند، دستها را بالا مىگرفت.
نماز را نور چشم خود مىدانست و «وقت» نماز را انتظار مىکشید و هنگام نماز که مىشد، مىگفت: اى بلال! خوشحالمان کن.(اذان بگو)
پارهاى از شب (گاهى نصف، گاهى ثلث و گاهى دو ثلث) را به عبادت مىپرداخت. با این که تمام روز، خصوصاً در اوقات توقف در مدینه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمىکاست و آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق مىیافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود ؛ بلکه عاشقانه و سپاسگزارانه بود.
روزى یکى از همسرانش گفت: تو دیگر چرا این قدر عبادت مىکنى ؛ تو که آمرزیده هستى!
جواب داد: آیا یک بنده سپاسگزار نباشم؟
در حال تنهایى، عبادت را طول مىداد و گاهى ساعتها سرگرم تهجد بود ؛ اما در جماعت، به اختصار مىکوشید و رعایت حال ضعیفترین افراد را لازم مىشمرد و به آن توصیه مىکرد.
بسیار روزه مىگرفت ؛ علاوه بر ماه رمضان و قسمتى از شعبان، یک روز در میان روزه مىگرفت. در دهه آخر ماه رمضان، بسترش را به کلى جمع مىکرد و در مسجد، معتکف مىشد و یکسره به عبادت مىپرداخت ؛ ولى به دیگران مىگفت: کافى است در هر ماه، سه روز روزه بگیرید.
با رهبانیت، انزوا، گوشهگیرى و ترک اهل و عیال، مخالف بود. بعضى از اصحاب که چنین تصمیمى گرفته بودند، مورد ملامت وى قرار گرفتند و به آنها فرمود: بدن، زن، فرزند و یاران شما، همه حقوقى بر شما دارند که باید آنها را رعایت کنید4.
ب) ادب ورزى
وقتى به در خانه کسى مىرفت - چون خانهها گاهى پردهاى نداشتند - برابر آستانه نمىایستاد ؛ طرف راست یا چپ آن مىایستاد و مىفرمود: سلام بر شما ؛ سلام بر شما.
چنان شرم داشت که به چهره کسى خیره نمىشد. شرم آن حضرت، چنان بود که اگر ناگزیر به انتقاد از کسى بود، به صراحت نمىگفت و مقصود خویش را با کنایه بیان مىداشت.
سکوتش به درازا مىکشید و بدون ضرورت، لب به سخن نمىگشود5.
ج) خوش خلقى
انس مىگوید: ده سال خدمتش را کردم ؛ هرگز دشنامم نداد و کتکم نزد ؛ نه مرا از خود راند و نه به رویم اخم کرد. وقتى در کارى که دستور فرموده بود، سستى مىکردم، سرزنشم نمىکرد
جز براى آفریدگار، خشمگین نمىشد و [ هرگاه خشمگین مىشد]، چیزى توان ایستادگى در برابر خشم وى را نداشت.
او مىفرمود: بدانید که بهترین مردمان کسى است که دیر به خشم آید و آسان خشنود شود و بدترین انسانها کسى است که زود به خشم آید و دیر خشنود شود. اگر مردى دیر به خشم آید و دیر خشنود شود یا زود به خشم آید و زود خشنود شود، آن هم چیزى است. همگان را به خوش اخلاقى توصیه مىکرد و مىفرمود:
نزدیکترین همنشین من در رستاخیز،خوش اخلاقترین شماست و در ترازوى عمل کسى در روز قیامت، چیزى بهتر از خوش خلقى گذاشته نمىشود.
وى از همه خندهروتر بود ؛ یارانش مىگفتند: هیچ کس را ندیدیم که بیش از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بر لبانش تبسم باشد. تا وقتى قرآن نازل نمىشد یا در موقعیت موعظه نبود، اهل مزاح و شوخى بود. خندههایش از حد تبسم فراتر نمىرفت و به قهقهه نمىرسید.
در خوراک و پوشاک، خویش را برتر از غلامان و خادمان خود قرار نمىداد. هرگز به کسى دشنام نداد و با کسى به درشتى و تندخویى صحبت نکرد.
براى خدا خشمگین مىشد ؛ نه براى ارضاى خویش. اهل انتقام گرفتن نبود ؛ عفو مىکرد و مىگذشت.
عذرِ عذرخواهنده را مىپذیرفت و مىفرمود: آیا به شما خبر دهم که بدترینتان کدام است؟ گفتند: آرى اى پیامبر خدا! فرمود: کسى که از اشتباه در نمىگذرد ؛ پوزش را نمىپذیرد و از لغزش، چشم پوشى نمىکند.
او مىفرمود: آدمى با بردبارى، به مقام انسان روزهدارى مىرسد که شبها را به عبادت مىگذراند.
بر جفا و تندخویى دیگران، صبور و حلیم بود.
مىفرمود: خدا مرا به مدارا فرمان داده است ؛ آن گونه که به نماز دستور داده است. مردمدار و خوش خلق بود و با یاران خود، حلقهوار مىنشست6.
د) با خانواده
پیامبر در خانواده، مهربان بود. انس مىگفت: کسى با زن و فرزندش مهربانتر از رسول گرامى نبود. او نسبت به همسران خود، هیچگونه خشونتى نمىکرد و این، بر خلاف خلق و خوى مردم مکه بود. بدزبانى برخى از همسران را تحمل مىکرد ؛ تا آن جا که دیگران از این همه تحمل، رنج مىبردند. به حسن معاشرت با زنان توصیه مىکرد و مىگفت: همه مردم داراى خصلتهاى نیک و بد هستند. مرد، نباید تنها جنبههاى ناپسند همسر خویش را در نظر بگیرد و او را ترک کند ؛ زیرا هرگاه از یک خصلت او ناراحت شود، خصلت دیگرش، مایه خشنودى اوست و این دو را باید با هم به حساب آورد. در کارهاى خانه، به خانواده کمک مىکرد.
با فرزندان و فرزندزادگان خود، مهربان بود و به آنها محبت مىکرد. آنها را روى دامن خویش مىنشاند و بر دوش خویش سوار مىکرد. آنها را مىبوسید و اینها، همه برخلاف خلق و خوى رایج آن زمان بود. چون صبح مىشد، بر سر فرزندان و نوههایش دست مىکشید. روزى در حضور یکى از اشراف، یکى از فرزندزادگان خویش، حضرت مجتبى(علیه السلام) را مىبوسید. آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتى یک بار، هیچ کدام از آنها را نبوسیدهام. پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «کسى که مهربانى نکند، رحمت خدا، شامل حالش نمىشود»7.
هـ) آراستگى
به نظافت و بوى خوش، علاقه زیادى داشت ؛ هم خودش رعایت مىکرد و هم به دیگران دستور مىداد.
به یاران و پیروان خود تأکید مىکرد که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند ؛ به خصوص روزهاى جمعه وادارشان مىکرد که غسل کنند و خود را معطر سازند که بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه، در نماز جمعه حضور یابند.
به آیینه یا آب مىنگریست و موهایش را شانه مىزد.
افزون بر آراستگى براى همسرانش، براى دوستانش نیز خود را مىآراست. عایشه مىگوید: دیدم در پیاله آبى که در خانه بود، خود را مىنگرد و موهایش را مرتب مىکند و مىخواهد نزد دوستانش برود ؛ به او گفتم: پدر و مادرم فدایت! تو پیامبر و بهترین آفریدهها هستى ؛ به آب مىنگرى و خود را مىآرایى؟ فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بندهاى نزد دوستانش مىرود، خود را بیاراید.
همواره لباسش پاکیزه بود و مىفرمود: از عوامل ارجمندى مؤمن نزد خداى والا، پاکیزگى لباس اوست.
هنگامى که هیئتى بر او وارد مىشدند، هم خود زیباترین لباسش را مىپوشید و هم مهتران اصحابش را به این کار دستور مىداد. لباس خشنى از پنبه یا کتان مىپوشید و بیشترین لباسهایش سفید بود و لباس مخصوصى براى نماز جمعه داشت8.
و) معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشادهرو بود. به هر کسى که مىرسید، سلام مىکرد. در سلام کردن، از همه، حتى کودکان و بردگان، پیشى مىگرفت.
پاى خود را جلوى هیچ کس دراز نمىکرد و در حضور کسى، تکیه نمىزد.
غالباً دو زانو مىنشست و در مجالس، دایره وار مىنشست تا مجلس، بالا و پایینى نداشته باشد و همه، جایگاه مساوى داشته باشند.
از اصحابش، تفقد مىکرد و اگر سه روز یکى از اصحاب را نمىدید، سراغش را مىگرفت ؛ اگر مریض بود، او را عیادت مىکرد و اگر گرفتارى داشت، کمکش مىکرد.
در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمىکرد و یک فرد را مخاطب قرار نمىداد ؛ بلکه نگاههاى خود را میان جمع تقسیم مىکرد.
از این که بنشیند و دیگران خدمت کنند، تنفر داشت ؛ از جا برمىخاست و در کارها شرکت مىکرد.
با هر مسلمانى که برخورد مىکرد، مصافحه مىکرد و دست خود را در دست او نگه مىداشت تاطرف مقابل، دست خود را عقب بکشد.
هرگاه کسى نزد او مىنشست و با او کار داشت، نمازش را سریع تمام مىکرد و به کار او مىرسید.
متواضع بود و در مجلس، هر جا که جا بود، مىنشست و جاى خاصى براى خود اختصاص نمىداد و دیگران را هم از این کار، نهى مىکرد.
هر کسى را که به خدمتش مىرسید، مورد اکرام و احترام قرار مىداد. بزرگ هر قومى را احترام و او را به ریاست و سرپرستى آنان تعیین مىکرد.
در پاسخ دوستان و غیر دوستان و هر کس که صدایش مىکرد، مىگفت: لبیک.
وقتى با دوستانش برخورد مىکرد، دستانشان را مىگرفت و مىفشرد و مىفرمود:
سه چیزند که دوستى آدمى با برادر مسلمانش را زلال مىسازند ؛
1- هنگام دیدار با چهرهاى گشاده با دوستش رو به رو شود؛
2- زمان نشستن در مجلس، برایش جا باز کند؛
3- او را با محبوبترین نامش بخواند9.
ز) سادهزیستى
زهد و سادهزیستى، از اصول زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) بود.
او ساده غذا مىخورد ؛ ساده لباس مىپوشید و ساده حرکت مىکرد.
زیراندازش، غالباً حصیر بود. بر روى زمین مىنشست و عبایى داشت که هر جا مىرفت، آن را «دولا» مىکرد و زیر خود مىانداخت.
با دست خود، از بز، شیر مىدوشید و بر مرکب بىزین و پالان سوار مىشد و از این که کسى در رکابش حرکت کند، به شدت جلوگیرى مىکرد.
قوت غالبش، نان جو و خرما بود.
کفش و جامهاش را با دست خویش وصله مىکرد.
در عین سادگى، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راههاى مشروع، لازم مىشمرد و مىگفت: «چه نیکوست ثروتى که از راه مشروع به دست آید ؛ براى آدمى که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند» و نیز مىفرمود: «مال و ثروت، کمک خوبى است براى تقوا»10.
امیرمؤمنان(علیه السلام) در وصفش مىفرمود:
«پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و به دنیا با گوشه چشم نگریست. دو پهلویش از تمام مردم، فرورفتهتر و شکمش، از همه خالىتر بود. دنیا را به او نشان دادند؛ اما نپذیرفت و چون دانست که خدا چیزى را دشمن مىدارد، آن را دشمن مىداشت. چیزى را که خدا خوار مىشمرد، خوار مىانگاشت و چیزى را که خدا کوچک مىشمرد، کوچک و ناچیز مىدانست.
پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بر روى زمین مىنشست و غذا مىخورد و چون برده، ساده مىنشست و با دست خود، کفشش را وصله مىزد. جامه خود را با دست خود مىدوخت و بر الاغ برهنه مىنشست و دیگرى را پشت سر خود سوار مىکرد.
وقتى پردهاى بر در خانه او آویخته شد که نقش و تصویر در آن بود، به یکى از همسرانش فرمود: «این پرده را از برابر چشمان من دور کن» و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنیا از چشمانش پنهان بماند و از آن، لباس زیبایى تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند و امید ماندن در دنیا نداشته باشد ؛ پس یاد دنیا را از جان خود بیرون کرد و دل از دنیا برکند و چشم از دنیا پوشاند و کسى که چیزى را دشمن دارد، خوش ندارد که به آن بنگرد یا نام آن، نزد او بر زبان آورده شود.
در زندگانى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، براى شما نشانههایى است که شما را به زشتىها و عیبهاى دنیا راهنمایى مىکند ؛ زیرا پیامبر، با نزدیکان خود، گرسنه به سر مىبرد و با آن که مقام و منزلت بزرگى داشت، زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند ؛ پس پیروىکننده، باید از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پیروى کند و به دنبال او راه رود و قدم بر جاى قدم او بگذارد وگرنه از هلاکت، ایمن نمىباشد. همانا خداوند، محمد(صلى الله علیه وآله) را نشانه قیامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او با شکمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان، وارد آخرت شد ؛ سنگى بر سنگى نگذاشت تا جهان را ترک کرد و دعوت پروردگارش را پذیرفت.
وه! چه بزرگ است منتى که خدا با بعثت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر ما نهاد و چنین نعمت بزرگى به ما عطا فرمود ؛ رهبر پیشتازى که باید او را پیروى کنیم و پیشوایى که باید راه او را تداوم بخشیم»11.
ح) نظم و انضباط
پیامبر(صلى الله علیه وآله) کارهایش را منظم انجام مىداد و نظم بر امور زندگىاش حاکم بود. او اوقات خویش را تقسیم مىکرد و چنین توصیه مىکرد:
براى رسیدگى به کارها، تقسیم وقت کن و همه تلاش خود را به کار گیر و کار هر روز را همان روز انجام بده و بهترین وقتهایت را براى رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چیزى را بر اداى واجبات، مقدم مشمار و بین خود و مراجعان، حجاب طولانى قرار مده که بدگمانى مىآفریند و کارها را بر تو آشفته مىسازد12.
ط) تشویق به علم
پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مردم را به علم و سواد تشویق مىکرد. کودکان اصحابش را وادار کرد تا سواد بیاموزند و به برخى از یارانش فرمان داد تا زبان سریانى بیاموزند. او مىگفت: «طلب دانش، بر هر مسلمان، واجب است» و نیز فرمود: «حکمت را در هر کجا و در نزد هر کس (حتى مشرک یا منافق( یافتید، از او اقتباس کنید». همچنین فرمود: «علم را جستوجو کنید ؛ حتى اگر لازم باشد که تا چین سفر کنید».
دانش را پیشواى خرد مىدانست و مسلمانان را به پرسشگرى تشویق مىکرد و مىگفت: «دانش، گنجینه است و کلیدش، پرسش ؛ خدایتان بیامرزد»،! او مىفرمود:
بپرسید ؛ (زیرا در پرسش و پاسخهاى علمى)، چهار تن پاداش مىبرند ؛
پرسشگر، پاسخگو، شنونده و شیفته آنان13.
کلام آخر14 این که امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود:
پس به پیامبر پاکیزه اقتدا کن که مایه فخر و بزرگى است ؛ براى کسى که خواهان بزرگوارى است15.
جان گرامى، دریغ نیست زعشقش
جان من و صد چو من فداى محمد16
البته شما خواهرگرامی میتوانید به کتاب سنن النبی نوشته علامه طباطبایی مراجعه نموده و بیشتر از این مسائل با رفتار پیامبر(ص)آشنا شوید.
-------------------
1- المعرفه و التاریخ، ج 3، ص 361 .
2- قلم (68 )، آیه 4 .
3- کلیات سعدى، به کوشش مظاهر مصفا، کانون معرفت، تهران، ص 694 .
4- بحارالانوار، ج93، ص 363 ؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 150 ؛ سنن النبى، ص 251 .
5- سنن ابى داود، ج 2، ص 195 ؛ فتح البارى، ج 11، ص 21 .
6- طبقات الکبرى، ج 1، ص 372 ؛ شرح اصول کافى ج 1، ص 240 ؛ سنن النبى، ص 103 ؛ مسند احمد، ج 3، ص 19 ؛ عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 41 ؛ وسائل الشیعه، ج 8، ص 507 ؛ اصول کافى، ج 2، ص 99 ؛ بحارالانوار، ج 7، ص 249 .
7- صحیح مسلم، ج 5، ص 114 ؛ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 254.
8- مجمع الزوائد، ج 5، ص 132 ؛ بحارالانوار، ج 16، ص 249 ؛ کنزالعمال، ج 7، ص 122 .
9- مستدرک الوسائل، ج 8، ص 281 ؛ سنن النبى، ص 123 ؛ بحارالانوار، ج 73، ص 23 ؛ مکارم الاخلاق، ج 1، ص 55 .
10- فیض کاشانى، محجة البیضاء، ج 6، ص 44 ؛ وسائل الشیعه، ج 12، ص 16 ؛ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
11- نهجالبلاغه، خطبه 160 .
12- دعائم الاسلام، ج 2، ص 251 ؛ مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
13- تحف العقول، ص 28 ؛ خصال، ص 522 ؛ کنزالعمال، ج 10، ص 135.
14- براى آشنایى بیشتر با ویژگىهاى رفتارى - اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آثار ذیل مراجعه کنید:
الف) سنن النبى، علامه طباطبایى .
ب) وحى و نبوت، مرتضى مطهرى .
ج) همنام گلهاى بهارى، حسین سیدى .
15- نهج البلاغه، خطبه 160.
16-عبدالرحمن جامى .
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید